بعضی وقتا، وقتی تاریخی رو میبینم که برای آیندهست؛ مثلا تاریخ انقضای کارت بانکیم، یا وقتی کسی مثلاً رقم چند سال آینده رو میگه که مثلاً سال 99، به وضعیتم توی اون سال فکر میکنم. اینکه چه اتفاقاتی تا اون موقع افتاده. من تا اون لحظه چیکارا کردم و اون موقع دارم چی کار میکنم. چه چیزاییو تحمل کردم و از چه چیزایی خوشحال شدم؟ سال خوبیو گذروندم؟ سالای خوبیو گذروندم؟
قبل از 97، نمیدونم هیچوقت بهش فکر کرده بودم یا نه، اینکه توی 97 چی میشه.
فکرشم نمیکردم که قراره اینطور شه، اینکه قراره سوگ تحمل کنم برای اولین بار. شاید هنوزم اونجوری که باید و شاید برام باورپذیر نشده که همهی جوانبشو تحمل کنم.
دیروز نوترون رسید تهران. بعد از دانشگاه اومد دنبالم. منتظر مونده بود که کلاسم تموم بشه و حتی خبر نداده بود که رسیده. رفتیم نهجالبلاغه. راه رفتیم، از تونل سرد که باد میومد توش، رد شدیم. توی یه فضای خلوت که یه دیوار شبیه آبشارای کوچیکی که از لای خزه ها و گیاها آب میچن، روبروش بود نشستم و حرف زدیم. من حرف زدم. تموم اتفاقایی که این مدت افتاده بودو تعریف کردم براش. پا شدیم کلی راه رفتیم و اون حرف زد. توی آلاچیق نشستیم و من یادم اومد که وقتی رتبه ی کنکورم اومده بود مادربزرگم نگران بود که من غصه بود و بعد اونجا سرمو گذاشتم روی پاش و گریه کردم.
اونجا موندیم و بعد در حالی که از بچهها عصبانی بودیم و برنامه میریختیم که شب باید صحبت کنیم، برگشتیم سمت ماشین.
رفتیم کافهی مورد علاقهمون و سه تا سفارش دادیم و تا خرخره خوردیم. بعدش به سختی حرکت میکردم و شامم نتونستیم بخوریم:))
عصر برگشتیم خونه، بچهها بودن. من خوشحال نبودم. گفتن بریم بیرون و رفتیم سی تیر و برگشتیم. شب بحث کردیم و کلی اعصابم خورد شد و بهرحال ناراحتی ایجاد شده و حالا نمیدونم چی میشیم و مهمم نیست.
نکتهی مهم دیروز فقط نوترون بود. اینکه هر لحظه بهم میگفت چقدر دوسم داره. بهم میگف چقدر زیبا و خوبم و چقدر براش مهمم. در تموم لحظات روز، حتی وقتی آخر شب من خیلی بد اخلاقی کردم و وقتی دربارهی گربه چیزی گفت، بهش گفتم بیخود!»، بازم خیلی خوب بود باهام رفتارش. حقش نبود اینجوری صحبت کنم. همیشه خیلی خوبه با من البته. باید خیلی بهتر باشم.
البته دیروز در کل روز به یاد موندنی ای بود. یادم افتاد که تنها نیستم. که درسته کسیو از دست دادم که خیلی دوسم داشته، ولی هنوزم کسایی هستن که خیلی دوسم داشته باشن.
درباره این سایت