محل تبلیغات شما

انقد وقتی نیست دلتنگش میشم و دلم میخواد زودتر ببینمش و بغلش کنم که نمی‌فهمم چطور بعضی وقتا ازش ناراحت یا عصبانی میشم و یا حتی به اینکه چقدر دوسش دارم فکر میکنم.

زندگی پیچیده‌ست، حتی در بهترین حالت هم تو بعد از مدتی درباره‌ی احساسات ابتدایی‌ت هم از خودت سؤال میکنی که چقدر حقیقت داره.

چقدرش کمرنگ شده و چقدر ادامه داره هنوز.

باید درباره‌ی حفظ احساس خوب مطالعه کنم و تلاش کنم حال خودمو خوب نگه دارم. متوجه‌ی این نکته شدم که اخیراً بیشتر وقتا خشمگینم. همون رفتارایی که قبلاً بقیه میکردن و واسم ملاک ریدمان بودن حال و رابطه‌شون بود رو، الان خیلی وقتا خودم بروز میدم، ینی کلاٌ حسش میکنم خودم که از درون وضعیت اصلاً خوب نیست. که نمیدونم علت این همه عصبانیت چیه. از کیه اصلا.

باید درستش کنم.


پ.ن: بچمونو پیدا کردیم. قطعاً داستانش یادم نمیره که بخوام اینجا بنویسم:))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها